حس وظیفه آنگاه معنا می یابد که حرفه ای را که در پیش گرفته ای، با عشقی آتشین دوست بداری و چون بر سر دوراهی قرار بگیری، بر اساس نداری وجدانت دست به انتخاب بزنی. یک سو، زندگی در پناه سکوت تحمیلی و سوی دیگر، مرگی همراه با طلیعهی فریاد واپسین حقیقت.
آندرس باربا نویسنده و شاعر و مترجم آثار ملویل و کنراد و دکوئینسی به اسپانیایی است، و جایزهی هرالده را برای رمان جمهوری مشعشع دریافت کرده است، رمانی دربارهی مرز میان خیر و شر، مدنیت و بدویت، و مقولهی کودکی و معصیت.
توکار چوک در زمان ضیافت اشباح نه تنها دست به تسویه حسابی فمینیستی با افلاطون و مان میزند، بلکه میگوید آثار این دو نقاط عطف نمادینی است که با فاصله بیش از دوهزار سال از یکدیگر، پیروزی بیچند و چون مردانگی را در مدیریت فکری جهان نشان میدهد.