مقصود من از نگارش کتاب "چگونگی تنها بودن" تا حدودی ثبت تغییر نگرشم از تنهایی و انزوایی پر از خشم و هراس، به پذیرش یا حتی پاسداشت جایگاه مخاطب و نویسنده است. البته این جمله بدان معنا نیست که همهچیز خوب است و جایی برای خشم و نگرانی وجود ندارد.
نقطه شروع این کتاب این است که فیلسوفان سدهها در رابطه با چگونگی هم زیستی و تعامل انسانها و پیامدهای این عدم تعامل با یکدیگر بحث کردهاند که میتواند بر بسیاری از دغدغههای جرم شناختی تأثیر مستقیمی داشته باشد.