کتاب "جلوِ آفتاب نایست" میخواهد فلسفۀ کلبی را امروزی کند، فلسفهای که جلیقۀ نجاتیست برای بقای آزادی، سلامت عقل و شأن انسان در جهان پساهمهآلایی (پستپاندمی)، جهانی که به نظر میرسد در میان امواج سرگردان است.
بخش نخست کتاب میکوشد ساحت امر واقعی لاکانی را بپروراند. بخش دوم سه رهیافت تازه درباره هیچکاک را پیش میکشد. بخش سوم از نظریه متأخر لاکان بهره می گیرد تا نتیجه گیری هایی چند در خصوص حوزه ایدئولوژی و سیاست عرضه کند...
مؤلـف به تحلیل روحیات و شخصیت نویسنـدگان توجهی خـاص دارد و از همیـن رو است که خواننده در پایان کتاب احسـاس میکند نویسندهی مطرحشده برای او نه فقط یک نام مشهور که شخصیتی آشنا است.