به اذعان بسیاری گابریل گارسیا مارکز یکی از بزرگ ترین نویسندگان جهان است. مارکز در سال ۱۹۸۲ جایزه ی ادبی نوبل را دریافت کرد. آثار او خواننده را به جهانی محسور کننده می برد و او را در زیبایی و جادوی قلم نویسنده و دنیای رویایی او غرق می کند. او مفهوم واقعیت عینی را با قاطعیت زیر سؤال برده است و در آثار او مرز میان مرگ و زندگی در سایه روشتی مبهم فرو می رود.
زیستن برای باز گفتن جلد اول از مجموعه ی سه جلدی خاطرات گابریل گارسیا مارکز است که دو جلد دیگر آن هنوز منتشر نشده است. در این کتاب مارکز به روایتی می پردازد که در سطح زندگینامه ی هنرمند جوانی در دهه ی ۱۹۵۰ است. اما این اثر استادانه ژرفایی بیش از خاطره نگاری صرف دارد. مارکز از خاطراتش به شکل توجیهی برای روایت داستانی استفاده میکند که شیوه های نقل تاریخ و زندگینامه نویسی را زیر سؤال می برد. در این اثر زمان شناور و مجوف است و خط سیر داستان مدام میان لحظات افسانه ای زندگی شخصی نویسنده و زمان رخداد داستان نوسان میکند. مارکز در هنگام سفری در جوانی به خانه ی اجدادی اش در آراکاتاکا، ناگهان به دوران کودکی و خاطراتش از این خانه پرتاب می شود و نزدیک صد صفحه بعد با این تصمیم که میخواهم نویسنده باشم به زمان حال باز می گردد. او همچنین در سراسر کتاب با مرزهای میان واقعیت و داستان دست و پنجه نرم می کند. خودش اقرار میکند که خاطراتش گاهی با واقعیت سازگار نیست.
و امکان ندارد برخی از این خاطرات پراکنده ای که از دوران کودکی در ذهنش مانده رخ داده باشد. تاریخ پر تلاطم کلمبیا همواره در پس زمینه ی داستان جاری است. همچنین خواننده ملاقات دوباره ای با شخصیت های داستانهای مارکز خواهد داشت و هر کس ماکوندو را بشناسد آن را در شهر آراکاتاکا، زادگاه نویسنده. باز خواهد شناخت.