زندگی اش به مفهوم واقعی کلمه در تعداد انگشت شماری از متعلقات ناچیز خلاصه میشد و البته به همان اندازه و شاید حتی کوچک تر از آدمهایی که میتوانست آشنا خطایشان کند.
پسری کلاس هفتمی به نام دانیل و خواهر هفت ساله اش اریکا به خاطر اینکه پدرشان شغلش را از دست داده مجبور میشوند از مناطق حاشیه ای کنتیکت به مزرعه ای متروک در مناطق روستایی ویرجینیا نقل مکان کنند