بازی ای به نام «شمشیرزنی آنلاین» یا «بازی مرگ» بازیکنان را به درون جهان مجازی می کشد و زندانی می کند. بازیکنانی که در این واقعیت مجازی بمیرند، در جهان واقعی هم جان خود را از دست می دهند.
«هستی» دختر 12 ساله و پرشر و شوری است. او عاشق ژیمناستیک و فوتبال است و از عروسک و کارهای دخترانه بیزار است. روزی بر اثر جنبوجوش فراوان دستش میشکند و پدر که در دریا روی نفتکش کار میکند، از اینکه نتوانسته به سر کار برود و مجبور است هستی را به بیمارستان ببرد خشمگین است؛ اما به زودی خبر بمباران شدن نفتکش و آتش گرفتن آن را میشنود و پدر و اهالی خانواده شکستن دست هستی را سبب خیر دانسته و به او افتخار میکنند...
آیریس و لارک دو خواهری هستند که از همه نظر شبیه یکدیگرند، جز در مواردی که از هیچ نظر شبیه هم نیستند! کسانی که فقط به ظاهر هر چیز توجه میکنند، نمیتوانند آنها را از هم تشخیص بدهند...
نویسنده در کتاب "ماه بلند آسمان"، به خوبی روی زشت نژادپرستی را برای مخاطب ترسیم کرده است و به طرز جذاب و درگیرکنندهای از ظلمی که سفیدپوستان در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم بر سیاهپوستان روا میداشتند، سخن میگوید.