رمانی مملو از قصه­ ها و لحظاتی تکان دهنده...

آدم وقتی خاطره نداره، بیشتر شبیه خودشه.

داستان «خاکستر» در طی بیست و چهار ساعت بعد از خودکشی لادن، معشوقه و همکار مظفر، می‌گذرد.

تهران همه را می بلعد...

پیرمرد به تیرک بادبان تکیه داده و باد به سختی موهای تنگ و بلندش را به بازی گرفته بود.

تیکه بر هیچ اثری است از آمیزش خیال و واقعیت، از آمیختگی رنج و لذت زیستن، از یگانگی نفرت و عشق