ژانکلود رومان، مردی که تصور میکردند پزشکی است محترم و موفق، در ژانویهی ۱۹۹۳، همسر و دو فرزند و پدر و مادر خود را طی یک روز به قتل رساند. تحقیقات پلیس معلوم کرد رومان، آنطور که هجده سال وانمود میکرد، اصلاً پزشک نبود و درواقع کاری نداشت جز پرسهزنی و کلاهبرداری از این و آن. وقتی بیم آن میرفت که دروغهایش لو بروند، دست به حذف کسانی زد که نمیتوانست تحمل کند به چشم دیگری به او بنگرند.
امانوئل کارر به کندوکاو در این پروندهی قضایی پرداخت، با دوستان و نزدیکان و وکیل رومان دیدار کرد، در دادگاه حضور یافت، با متهم بارها مکاتبه کرد، و درنهایت، ماحصل کار را هفت سال پس از واقعه منتشر کرد: رقیب.
رقیب روایتی است نفسگیر از هویت و فریب — آیا میتوان یک عمر در نقش دیگری زندگی کرد، و بهناگاه، رقیب درون همهچیز این زندگی را نابود کند؟