رمان «راز رازها» تازهترین اثر دن براون و ششمین کتاب از مجموعه محبوب رابرت لنگدان است؛ اثری که با همان ترکیب آشنای رمزگشایی، معماری تاریخی، نمادشناسی و نظریههای جسورانه علمی پیش میرود. اما اینبار وارد قلمرویی بسیار انتزاعیتر و فلسفیتر میشود: ماهیت آگاهی انسان. ماجرا در فضایی پرتنش آغاز میشود و لنگدان را درست در میانه گردابی از توطئههای چندلایه، تعقیبهای جهانی و پرسشهای عمیق هستیشناختی قرار میدهد؛ ماجرایی که این بار نه فقط درباره قدرت یا مذهب، بلکه درباره خود آگاهی و امکان وجود جهانی فراتر از ادراک انسانی است. براون صحنه را با شهر پراگ میسازد؛ شهری که در این رمان فقط لوکیشن نیست، بلکه بهمعنای واقعی کلمه نقش یک شخصیت را بازی میکند. کوچههای تنگ و پرپیچوخم محله یهودی، افسانه ساخت گولم، معماری نیمهسایهدار و تاریخ چندصدساله شهر همزمان حالوهوایی رازآلود و نمادین ایجاد میکنند؛ حالوهوایی که به شکلی طبیعی با مضمون اصلی داستان، یعنی پیوند گذشته و حال، عرفان و علم، تنیده میشود. لنگدان همراه کاترین سولومون-دانشمند علوم شناختی و چهرهای محوری در این کتاب-به پراگ قدم میگذارد، اما درست در لحظهای که قرار است پژوهشی علمی درباره آگاهی ارائه شود، نیروهایی ناشناس مسیرشان را منحرف میکنند و لنگدان وارد تعقیبی پیچیده میشود که او را از مرکز اروپا به لندن و سپس به نیویورک میبرد. هسته معنایی رمان به برخورد میان علم و عرفان مربوط است؛ جایی که براون از نظریهای ذهنبرانگیز بهره میگیرد: این ایده که آگاهی محصول مغز نیست، بلکه مغز نوعی گیرنده برای سطحی گستردهتر از آگاهی جهانی است.