ما این واژههای بغضدار را به هم چسباندهایم به مثابه تکهای آیینه. آیینه کوچکی که گرفتهایم مقابل آدمی بزرگ که شاید پر عبایی، گوشه عمامهای، سر نعلینی از او بیفتد تویش و ما تقلا کنیم برای دیدنش و البته دلتنگتر شویم! حالا ما دلتنگتر از قبلیم قبل از شنیدن و نوشتن این روایتها.