نویسنده ی رمان دمیان در ابتدا با نام مستعار امیل سینکلر، نام راوی داستان، مطرح شد اما چندی بعد، هرمان هسه به طور رسمی خود را نویسنده ی کتاب معرفی کرد. امیل سینکلر، پسری جوان است که در خانواده ای از طبقه متوسط رشد کرده است. تمام زندگی امیل را می توان در نبردی میان دو دنیا خلاصه کرد: دنیای پندارها و توهمات و دنیای واقعیت ها و حقایق معنوی. او در طول رمان، با همراهی و کمک هم کلاسی مرموزش، مکس رمان دمیان، خود را از آرمان های پوچ و ظاهری دنیا رها ساخته و به شورشی علیه این عقاید دست می زند. امیل در راهی قدم گذاشته است که پایانش، بیداری نفس و خودشناسی است.
هرمان هسه در ۲ ژوئیهٔ ۱۸۷۷ در شهر کلاو واقع در ایالت بادن-وورتمبرگ زاده شد. پدر هرمان هسه مدیریت مؤسسه انتشارات مبلغین پروتستان را به عهده داشت. مادرش دختر هندشناس، هرمان گوندرت و مدیر اتحادیهٔ ناشران کالو بود. کتابخانهٔ بزرگ پدربزرگ و شغل پدر، اولین باب آشنایی هرمان هسهٔ جوان با ادبیات بود. از طریق پدر و مادرش که مبلغان مذهبی در هندوستان بودند، به جهانبینی و تفکرات فلسفی هند دست یافت. او که از اوان جوانی دارای روحی حساس و ضربهپذیر بود، در مقابل نابرابریهای جامعه و تضاد درونی با پدر و مادرش، در سن پانزدهسالگی از مدرسهٔ کلیسائی ماولبرون (جایی که صحنه و فضای قرونوسطایی داستان او نارتسیس و گولدموند را فراهم آورد) که بورس تحصیلی در رشتهٔ الهیات پروتستانتیسم را از آن داشت، فرار کرد. بعد از فرار دچار افسردگی حادی شد که والدینش او را در بادبول تحت نظر جنگیر مدرنی قرار دادند که سرانجام آن اقدام به خودکشی بود در نتیجهٔ او را به آسایشگاه کودکان عقبافتادهٔ ذهنی در اشتتن فرستادند سپس در کانشتات یک دورهٔ یکسالهٔ را آغاز و چندی بعد در شهر کالو به کارآموزی در یک کارگاه ساعتسازی مخصوص برجهای کلیسا، مشغول و پس از اتمام این دوره در شهر توبینگن در رشتهٔ کتابفروشی به مدت سه سال، (۱۸۹۵–۱۸۹۸ میلادی) به کارآموزی پرداخت.
سرگرمی دلخواه هسه در اوقات فراقت نقاشی و باغبانی بود. کارهای آبرنگ او دو نوع سبک متفاوت دارند واقعگرایانه و تخیلی. پس از موفقیت رمان پیتر کامنتسیند وی با ماری برنولی، که گویی از میان یکی از اشعار نخستین هسه بیرون آمدهبود، ازدواج کرد. وی که دختر خانوادهای سرشناس از ریاضیدانان بازل و نه سال بزرگتر از هسه بود و آثار شومان وشوپن را زیبا مینواخت و تا سال (۱۹۱۲ میلادی) زندگی مشترک خود را ادامه دادند. هسه در سال (۱۹۱۲ میلادی) به سوییس مهاجرت و در سال (۱۹۲۳ میلادی) تابعیت آن کشور را پذیرفت و در همین زمان برای بار دوم ازدواج کرد. وی در سال ۱۹۳۱ یک سال پس از انتشار نارتسیس و گولدموند برای بار سوم با خانم نینون آوسلندر ازدواج کرد. هرمان هسه بهعنوان پرخوانندهترین نویسندهٔ اروپایی در قرن بیستم شناخته شده است.
رضا نجفی در کتاب شناختی از هرمان هسه میگوید: «هسه از هنگام تولد در کلاو و نزدیک جنگل سیاه تا هنگام مرگ در مونتانیولا در کنار دریاچه لوگانو، هرگز از طبیعت جدا نبود و تأثیر طبیعت را نمیباید در آثار هسه دست کم گرفت.» به گفته این منتقد، شباهت و همانندی جغرافیایی و طبیعت سوییس با ناحیه شواب (زادگاه هسه) در آلمان او را به پدیده مرزهای سیاسی بی اعتقاد ساخت و به مخالفت با ناسیونالیسم آلمانی برانگیخت. طبیعت آشنای سوییس مهاجرت را برای او ممکن کرد و با انزوا گزیدن در طبیعت آفرینش ادبی هسه به ثمر رسید.
هرمان هسه بهخاطر قدرت استعداد نویسندگی و شکوفایی اندیشه و شجاعت ژرف در بیان اندیشههای انسانمداری و سبک عالیِ نگارش، به دریافت جایزهٔ نوبل در شاخهٔ ادبیات نایل شد.