کتاب دختر بخت

«الیزا سامرس» دختری است نوجوان و زیبا که با اتکا بر هوش و حافظه‌ای نیرومند و به لطف خوش‌بینی و صفای باطن، زودهنگام و از سرناگزیری، شخصیت بارز خود را به سنگ محک تجربه‌های غالبا گرانسنگ از عشق، عواطف شریف انسانی و رویارویی با مرگ، ناگواری‌های شکست و نومیدی می‌آزماید. دلبسته به مهر جوانی فقیر و بی‌نشان اما خوش‌سیما و جسور و سرسخت به نام «خواکین آندیتا» خواسته و ناخواسته در عرصه‌ی مبارزه‌ای دشوار، به درون زندگی شگفت و سرشار از تناقض‌های ضد انسانی پرتاب می‌شود. الیزا را در هوای خنک صبح یکی از روزهای آخرهای تابستان در بندر «والپارسو» در شیلی در جعبه‌ی صابونی بر سر راه می‌گذارند. هویت مادرش به درستی معلوم نمی‌شود و دستی پنهان پیکر بی‌پناه و معصوم او را پشت در «شرکت واردات و صادرات بریتانیا با مسولیت» محدود قرار می‌دهد. در زمان کشف طلا در کالیفرنیا او هم در جست‌وجوی بخت خود همراه جویندگان به سفری دراز و پرخطر تن در می‌دهد و هویت زنانه‌ی خود را در پوشش مردانه پنهان می‌کند و...