این اثر تلاش می کند تا از طریق ارائه ی داستانی پرجزئیات از ذهن و روان شخصیت ها و نشان دادن اجبار در گرفتن تصمیماتی سرنوشت ساز در زندگی، به مفهوم آزادی نهایی از منظر فلسفه ی هستی گرایانه-اگزیستانسیال-بپردازد.
خیال کنید روزی که سرتان گرم زندگی خودتان است، از دوست مرده تان جعبه ای دریافت می کنید که در میان صدها چیز دیگر نقشه دقیق مرگ خودتان را هم در آن می یابید آیا یک جور شوخی است؟
کتاب مرگ ایوان ایلیچ، نگاهی بسیار جذاب و گاهی اوقات دلهره آور به پرتگاه مرگ است و علاوه بر این، به مخاطبین نوید می دهد که می توان در هر لحظه از زندگی به آرامش روحی و معنوی رسید.
قهرمان اصلی این داستان مرد جوان مخترع و عاشق پیشه ای است که در دنیای درونی خود دچار ترسی مبهم از جزئیات دنیای در حال توسعه مخصوصا اتومبیل ها شده است .او برای بدست آوردن قلب معشوقه اش دست به اختراعی عجیب می زند که بازتابی از جهان بینی اوست.
از اونجا که نمیدونیم کی میمیریم، به زندگی مثل یه چاه بیانتها نگاه میکنیم، درحالیکه همهچیز به دفعات معین و واقعا خیلی انگشتشمار اتفاق میافته. چند بار دیگه یه تابستون بهخصوص از بچگیت رو به یاد میآری.