تیگان، دختر جوانی است که هشت ماهه ناخواسته باردار است. اما یک شب به حقیقت هولناکی پی میبرد که آیندهی خودش و کودک متولد نشدهاش را تحتالشعاع قرار میدهد. او برای گریز از این موقعیت و تصمیمگیری برای آیندهاش راهی سفری برای دیدن برادرش میشود. اما خبر ندارد یک راست دارد به دل کولاک میزند....
هر وقت از خواب بیدار شدی و دیدی اتاق تاریک است، هر وقت به بالا نگاه کردی و دیدی آسمان خاکستری و غمناک است، هر وقت نتوانستی مسیر درست را پیدا کنی و هر وقت احساس نگرانی کردی، یادت باشد... من اینجا هستم، من کمکت میکنم، کنارت هستم.