ترمزدستی و چراغ راهنما اسم دو تا وسیله توی ماشین نیستند، آنها دو تا دوست هستند که قرار است به کمک هم مأموریت بزرگی را انجام بدهند؛ گرفتن ارث و میراث بابابزرگ پولدار از یک بزمجه!
نویسنده این رمان خاطرات هراسناک دوران مدرسه شخصیت ها را با وقایع دوران بزرگسالی شان پیوند زده و حال و هوایی خلق کرده است که زمینه پررنگ هراس در هر لحظه اش دیده می شود