"بین ما یک رودخانه بود" اولین رمان محمدباقر اصلیان است که در جهانی چند فرهنگی به روایت داستانی عاشقانه میپردازد و سرگذشت زنی از طبقات فرودست جنوب عراق را باز میگوید. زن تن به ازدواجی معمول میدهد اما در طول زندگی بارها با شبیه عشقش مواجه میشود. داستان در جغرافیا و فضای متغیر عراق و ایران در دوره جنگ و پساجنگ روی میدهد و ما در رمان با مرارتهای زنی تنها مواجه میشویم که قربانی نگاه طبقاتی نژادی شده است.
اغلب داستانهای این مجموعه به انسان و تنهایی او میپردازد. نویسنده کوشیده با ورود به جهان ذهنی شخصیتها، نزدیکی قابل لمسی را در اختیار مخاطب قرار دهد و از زاویۀ دید آنها درباره مسائل و کشمکشهای فرد با خود و جامعۀ پیرامون مداقه کند.
کیخسرو: ای پهلوانان نامدار و ای خنجرکشان روز جنگ، سراسر مرز ایران را بر پشت اسب پیمودم و هیچ باشندهای را ندیدم که دلشاد باشد و ثروتمند و خانهای آباد به چشمم نیامد...
مجموعه داستان «آنجا که پنچرگیریها تمام میشود» شامل 9 داستان کوتاه است، داستانهایی که اغلب وقایعنگار فاجعهاند، در فضایی رنگین و پرجوش و خروش و گهگاه طنز.