هالیس در این کتاب از تلهها، بهانهها و مشکلاتی حرف میزند که نمیگذارند به اهدافمان برسیم. او با صداقتی نیروبخش و بامزه از تجارب و اشتباهات خودش در زندگی میگوید اشتباهاتی که باعث شده بودند او خجالت بکشد و بالاخره دریابد که نباید خجالت بکشد.
روزی داشتم به پادکست هفتگی ریچل هالیس نویسندۀ کتاب صورتت را بشور دختر جان گوش میدادم. گفت: «اگر رؤیایی دارید، اگر میخواهید کاری را انجام دهید، فقط حرف نزنید. از همین حالا عمل کنید. اگر میخواهید نویسنده شوید، شروع به نوشتن کنید.» این حرفها باعث شد چراغی در ذهنم روشن شود،