ژولیا که بهتازگی پدر، مادربزرگ و نامزد خود را از دست داده است. او برای فرار از محیط زندگیاش، تصمیم میگیرد به درخواست خانم روانشناسی که برای زایمان به مرخصی میرود، جواب مثبت داده و به جای او به صورت شبانهروزی در یکی از خانههای سالمندان مشغول به کار شود. ژولیا که درابتدا علاقهی چندانی به افراد سالمند ندارد، درطول اقامت هشتماههی خود در خانهی سالمندان، چیزهای زیادی از آنان میآموزد و ارتباط خوبی بین او و سالخوردگان به وجود میآید، دوستیهای زیبایی بین آنها شکل میگیرد و اتفاقات جالب و هیجانانگیزی در این میان رخ میدهد.