هرگز حيرت متشکل از يک چهارم جديت و سه چهارم سرخوشي صبح روز سوم ژانويه سال 1842 را از ياد نميبرم که وجودم را فراگرفته بود وقتي در کابين ويژه خود در کشتي بخار بريتانيا را گشوده و به درونش سر کشيدم همان کشتي که طبق اعلان 120 تن بار داشت عازم هاليفکس و بوستون بود و مکاتبات و مراسلات اعليحضرت ملکه را هم با خود داشت. اينکه اين کابين ويژه را براي جناب چارلز ديکنز و بانوي مکرمه منظور کرده بودند حتي براي ذهن مشوش و نگران من به وضوح مشخص بود زيرا آن را با يادداشتي دست نويس و کوتاه بر روي تکه پارچه اي صاف و تميز سنجاق شده به يک متکاي کوچک اعلان کرده و آن را مانند ديوارپوش روي قفسه اي به غايت بالا و دور از دسترس نصب کرده بودند.