جوانی بدون جوانی داستانی فلسفی و متافیزیکی است و ماجرای استاد زبانشناسی سالخوردهای به نام دومینیک ماتئی را روایت میکند که پس از برخورد صاعقه، جوانیاش را بازمییابد. این تحول نهفقط زندگی دوباره به وی میبخشد، که تواناییهای ذهنی خارقالعادهای نیز در اختیارش میگذارد و او را قادر میسازد که به جستوجوی دائمیاش برای درک ریشههای زبان و آگاهی انسانی همچنان ادامه دهد.
سبک نویسندگی الیاده در ادبیات را «خیالینویسی»، «شگرفنویسی» و «غرایبنویسی» نامیدهاند. در آثار ادبی او مفاهیمی چون مکان و زمان مقدس، زمان چرخهای، و بازگشت ابدی فراوان به چشم میخورد. او جهان هرروزه را به مکانی درکناپذیر و دور از فهم بدل میکند، جایی میان عالم خاکی و عالم ماورا، که در آن، جنبهی ماورایی از هر گوشهای سروکلهاش پیدا میشود.