توماس اُریا، دانشجوی سابق پزشکی و مترجم فعلی، که در دوران جنگ کثیف آرژانتین از دست حکومت دیکتاتوری فرار کرده بود، با یک تماس تلفنی نامنتظر تصمیم به بازگشت به کشورش میگیرد. او ده سال پیش بهعلت علاقۀ شدید به دختری به نام ایزابل، که از مبارزان ضدحکومتی بود، وارد یکی از بازداشتگاههای حکومت میشود و وقتی هویتش بهعنوان جاسوس لو میرود بهازای آزادی خود و فرارش از کشور، مخفیگاه ایزابل را لو میدهد و ایزابل درنهایت کشته میشود. توماس که سالهاست بهخاطر مرگ ایزابل احساس گناه دارد، با بازگشت به آرژانتین گویی پا به جهان مردگان میگذارد؛ جهانی که ایزابل و سایر قربانیان در آن زندهاند! آیا برای ورود به چنین جهانی باید مرد؟