خسروبیک که زمانی از اعضای اتحاد و ترقی بود و در برههای از زندگی کشتن را جایگزین عشقورزی کرد، سرانجام در آخرین روزهای عمر با ترس و حیرت به عشق رو میکند، اما دیگر دیر شده است. نِرمین همواره عشق را میجوید اما وقتی مردی به خاطرش رنج میکشد، او را ترک میکند، چون معتقد است هر عشقی تاریخ خاص خود را دارد؛ تاریخی که با جنگ، شکست، رنج، ویرانی و آتشبس پیش میرود. این تاریخ خاص مانند آنچه مورخان مینویسند همواره آکنده است از درد و تباهی؛ تاریخی است که شادیها را نادیده میگیرد. از سوی دیگر، مُبرّا شخصیتی است که با وجود تمنای عشق، همیشه احساسات خود را پنهان و سرکوب کرده و با رفتارهای آکنده از بیمهری دیگران به دوران کهولت رسیده است و در نهایت، بهایی بس گران میپردازد.