در داستانهای خارمس، بازيهاي بيمعنا به پوچي در زندگي روزمره بدل ميشوند، چرا که به عقیدۀ او پوچگرايي بهترين ابزار براي نشان دادن وحشت و بيهودگي حاكم بر زندگي است. در این داستانها هم او اين پوچي را ابداع نميكند، بلكه تنها با چشمان تيزبين خود آن را میبیند و نگاه خود را بر آن معطوف میدارد. از متن کتاب «روزي براي من اتفاق عجيبي افتاد: من فراموش كردم عدد هفت كمتر است يا هشت...»