انسانهای دانا از دیرباز به این نکته پی بردهاند که خوشبختی مانند تندرستی است، زیرا وقتی در اختیارش داری، آن را نمیبینی. اما با گذر ایام، نگاه حسرتبارت را به روزگار خوشبختیات میدوزی؛ آه، از این خاطرات!
"ما" در روزگار هزارسال بعد از انقلابی رخ میدهد که «دولت یگانه» را به روی قدرت آورد؛ روزگاری که بشر، عاقبت توانسته بر زمین چیره شود و آن را تحت سلطهی خود دربیاورد و هر عنصر زمینی و طبیعی را پس رانده و دور خود را حصار کشیده است تا از بیرون، از طبیعت (که آن را «دیگری» و بیگانه میداند)، گزندی به او نرسد.
بونین در داستانهایی که از او در کتاب آقایی از سانفرانسیسکو گردآوری و ترجمه شدهاند مضامینی چون عشق، سرنوشت، مرگ، جنگ و تقابل فقر و ثروت را دستمایۀ خلق داستان قرار داده است.