شاید حتی بتوانم در چنان دقایقی برای خود گونهای از لذت ــ لذت ناامیدی ــ را بیابم، اما واقعیت این است که آدمی داغترین لذتها را اتفاقاً در قعر ناامیدی میچشد، بهویژه زمانی که دیگر هیچ امیدی ندارد به رهایی از مخمصهای که در آن گرفتار آمده است.
هیچ کاری نکردن نیکوتر است! بیکنشیِ آگاهانه نیکوتر است! بنابراین، درود بر زیر زمین!