پس از تصادف ناگهانی فین، آتم با موجی از اندوه و خاطرات گذشته دستوپنجه نرم میکند. او بارها و بارها در ذهن خود مرور میکند که اگر فرصت دوبارهای داشت، چه چیزهایی را متفاوت انجام میداد. حسرت و دلتنگی لحظهای رهایش نمیکنند، و در میان خاطرات، به دنبال راهی برای کنار آمدن با غیاب فین میگردد.