آنی ارنو در اسیر تاریکی شده ام ما را به سفری درونی می برد، سفری به اعماق ترس ها، خاطرات وتنهایی های پنهان. تجربه هایی که شاید در دل بسیاری از ما هم تکرار شده باشند.
آنی ارنو در اسیر تاریکی شده ام پرده از عمیق ترین لایه های زندگی برمی دارد.
این کتاب به عنوان یکی از شاهکارهای ادبیات معاصر فرانسه شناخته میشود که با استفاده از یک سبک نوشتاری بسیار خاص، موضوعاتی پراهمیت را مطرح کرده است.
بازتابی از تجربه ای انسانی است که بسیاری با آن دست و پنجه نرم می کنند. ارنو با شجاعت تمام، تاریک ترین زوایای این تجربه را به تصویر میکشد: زوال تدریجی حافظه، از دست رفتن هویت و در نهایت، مرگ. او در این مسیر به پرسش های عمیقی دربارۀ ماهیت حافظه، هویت و رابطۀ بین مادر و دختر پاسخ میدهد.
اسیر تاریکی شدهام اثری است که خواننده را به تأمل در مفهوم زندگی و مرگ، وادار میکند. این کتاب، یادآوریای است از شکنندگی انسان، قدرت عشق و پیوند خانوادگی در مواجهه با دشوارترین لحظات زندگی.
بخشی از کتاب
"هر کاری که انجام میدهم مرا به یاد او میاندازد. شاید بتوانم غم و اندوهم را با گفتن داستانش از بین ببرم. نمیتوانم به یادداشتهایم نگاه کنم، خیلی دردناک است. چیزی که برایم بیش از همه ناراحتکننده است این فاصلۀ دوسالونیمۀ قبل از مرگش است؛ زمانی که بسیار به من نزدیک شده بود. دوباره یک کودک شده بود؛ کودکی که هرگز بزرگ نمیشد. هر بار که به آنجا میرفتم، میخواستم به او غذا بدهم، ناخنهایش را کوتاه کنم و موهایش را شانه کنم. موهای تمیز و نرمش را در یکشنبۀ عید پاک به خاطر میآورم. آدم نمیتواند تصور کرد که همهچیز یک روز تمام میشود"