از روزگار عزیز حکایت تقابل رنج و صبر و عشق به جویبار زلال زندگی است. حکایت آشنای آن تک درختی که در شب طوفان، ریشه در صبح امید دواند.
این نوشتار، ادای دینی است به تمام زنان و مادران رنجدیده سرزمینمان که از جام تلخی ایام جرعههای صبر چشیدند.
آنان که قرنهاست بهترین، زیباترین و با ارزشترین سالها و لحظههای زندگیشان تحت سلطه و سیطره فرهنگ مرد سالار جامعه با درد و رنج بیشمار همراه شد.
امید است که روایت این داستان یادآور این مهم باشد که فرصت برای دوست داشتن و عشقورزی اندک است.