بارِ سنگينِ زن بودن...
زن بودن همه جاى دنیا سخت است، اما در جوامعى مثل ما، سختتر! گاهى در بزرگداشت زنان میبینیم که تعریفِ زن بودن را به چند کلمه و نقش تقلیل میدهند: «مادر بودن، فداکارى، پاکدامنى و عفت و...» و با این کلمات چنان نقشى کلیشهاى با مسئولیتى سنگین بر دوش زنان گذاشته میشود که انگار با موجودى فرازمینى با تواناییهاى خارقالعاده و خللناپذیر و بدون خواست شخصى طرف هستیم!
شاید لازم باشد این را مرور کنیم که همچنان زنان در محیطهاى کارى و مردانه باید خود را اثبات کنند و با تلاش بیشتر این را به دیگران نشان دهند. آنجا دیگر خبرى از آن صفاتِ زیبا براى زنان نیست و سختتر آنان را قبول مىکنند.
زنِ در نقش مادر همچنان باید فداکار باشد و از سوى دیگران حداقل خواستههایش نادیده انگاشته شود.
زن در نقشِ همسر هم جز این نیست. باید خستگیهاى مرد و مشکلات خانوادهاش را به عنوانِ تعیینکننده زندگى تحمل و تیمار کند و با آراستگى، زندگى را زیباتر سازد، بدون آنکه کسى متوجه خستگیاش بشود. شاید حتى انتظارِ خستگیاش را هم نداشته باشند چه برسد به فهمیدنش!