"شاهنامه بزرگ ایلخانی" که در این کتاب، ابوالعلاء سودآور نام ابوسعیدنامه را برای آن پیشنهاد کرده، نسخهای منحصربهفرد و احتمالاً کهنترین نمونۀ مصوّر از روزگار ایلخانی است.
این داستان کوتاه، با طنز تلخ و زبان خاص و موزونش، بهوضوح نقدی است بر ریاکاری، شکست نهادها و زوال روابط انسانی در جامعهای که اخلاق خود را از دست داده است.
"شناگرها" رمانی است درباره شکنندگی ذهن و پیوندهای نامرئیای که ما را به مکانها و افراد متصل میکنند. جولی اتسوکا با نگاهی ژرف و روایتی تأثیرگذار، کتابی نوشته که هم اندوهبار است و هم سرشار از لحظات تأملبرانگیز. این اثر، یادآوری شاعرانهای از نیروی ناپیدای حافظه، عشق و فقدان است که آرام اما عمیق، زندگی ما را شکل میدهند.
در حال راه رفتن در پیاده رو فردی را میبینید که کنار دیوار نشسته و مشغول تعمیر قلب و چشم و مغز انسان است. بدون ذرهای تعجب، راه خود را ادامه میدهید. کمی دورتر به کیوسک روزنامه فروشی میرسید و برای خواندن تیتر روزنامهها مقابل آن میایستید. یکی از روزنامهها در صفحه اول خود با حروفی درشت نوشته خوردن انسان حق حیوانات است. » این هم هیچ حساسیتی در شما بر نمیانگیزد...
"جاسوسها" کتابی است در ستایش کتابها. لوئیز فرناندو وریسیمو در این اثر پرکشش دو داستان را پیش میبرد، یکی داستان نویسندهای وازده که بهامید انتشار رمانش در یک مؤسسهی انتشاراتی پر مخاطب اما نه چندان هنری کار میکند و دیگری داستان آریادنه، نویسندهای مرموز که دست نوشتههایش را به دفتر این نشر میفرستد و راوی و دوستانش را درگیر معمای زندگی خود میکند...