دختری به نام دلربا که پس از قتل مرموز پدرش در کلبه ای وسط یک باغ همراه با زنی غریبه و ازدواج مادرش با برادر پولدار همان زن، زندگی اش را از دست رفته می داند
رمان معمائی-ماجرایی «تابان، برج استخوان» مخاطبش را به سفری رازآلود میبرد. سفری که در آن، بازشدن هر گره گرهی جدید بهدنبال دارد؛ و هیچکس و هیچچیز آنچه مینماید نیست.