عقربههای ساعت روی دوازده مماس میشوند، سگی پارس میکند تلفن زنگ میخورد و پارسا سپهری گوشی را برمیدارد. زن آن سوی خط گلایه میکند که چرا او مهمانی شب قبل را زود ترک کرده است.
رمان "برآمدن آفتاب زمستانی" نوشته رضا جولایی، داستان پسری نوجوان به نام کامیار است و به تصویر کشیدن آنچه که بر او و خانوادهاش در سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۲۳ اتفاق افتاده است، میپردازد.
تنها باید چشمانمان را ببندیم و طعم نوشیدنی مقابلمان را بچشیم و به نوایی گوش کنیم که در حال پخش است. ما به همان میزان کامل و زنده هستیم که در هر زندگی دیگری می توانستیم باشیم.