تنها باید چشمانمان را ببندیم و طعم نوشیدنی مقابلمان را بچشیم و به نوایی گوش کنیم که در حال پخش است. ما به همان میزان کامل و زنده هستیم که در هر زندگی دیگری می توانستیم باشیم.
تنها لازم است یک نفر باشیم و یک هستی را احساس کنیم.
لازم نیست همه کار انجام دهیم و همه کاره بشویم زیرا ما هم اکنون هم بی نهایتیم مادامی که زنده هستیم این امکان را داریم که آیندهای گوناگون پیش رویمان باشد. پس بیایید در همان هستی ای که به سر میبریم با یکدیگر مهربان باشیم.
دیروز گمان می کردم هیچ آینده ای ندارم و غیر ممکن است زندگی ام را به شکل کنونی اش بپذیرم ولی امروز همان زندگی درهم و برهم پر از امید به نظر میرسد. پر از استعدادهای کشف نشده
آیا زندگی من به طرز معجزه آسایی از درد ناامیدی ،اندوه دل شکستگی، مشقت، تنهایی و افسردگی تهی خواهد شد؟ نه. عشق و خنده، ترس و درد جریانهای همه گیر عالم اند.
اما آیا می خواهم زندگی کنم؟
بله بله. هزاران بار بله