این کتاب روایتگر ماجرای دختری زخم خورده به نام یاسمن است که برای نجات زندگی اش و رهایی از دست مردانی که او را اسیر خود کرده اند تصمیم می گیرد احساسات مردی به نام پرهام را به بازی بگیرد که خود آتش خشم حاصل از بی رحمی پدرش را به دوش می کشد
نورا احساس میکند بیمصرف و بیفایده است.حالش اصلا خوب نیست ؛ اما خبر ندارد که میان مرگ و زندگی کتابخانهای است و در آن کتابخانه بینهایت کتاب هست و هر کتاب یک زندگی است.