در روایتهای او، مرز میان اثر نظری و اثر داستانی مخدوش میشود. در توماس تاریک همهی جلوههای هنر روایت بلانشو را میتوان یافت: داستانی که بیشتر بر یادآوریها و تکگوییهای درونی استوار است تا کنش شخصیتها.
صدای پر و بال پرنده در هوا بلند شد. نگاهم واگشت به قاب پنجره. پشت شیشه گنجشکی بال بال می زد، سایه هیکلم با صندلی و میز در قاب پنجره تابی خورد و واژگون شد.
رمان سوییت فرانسوی در طرح اولیه خود یک رمان پنج بخشی بود که ایرن نمیروفسکی در جریان تلاش دو سالهاش برای فرار از دست نازی ها بههمراه همسر و دو دختر خردسالش، موفق شد فقط دو بخش از آن را به سرانجام برساند