اینکتاب به اتکای یافتههای روانکاوانه و آموزههای عارفانه، بخش عمدهای از انگارهها و پیشفرضهای ناهشیارانهی ما را نسبت به دو مقولهی مهم «یادگیری» و « فراموشی» آنچنان دچار فروپاشی و جاگردانی بنیادی میکند که با حیرتی تکاندهنده درمییابیم که گویا تنها راه یادگیری پایدار چیزها، فراموشکردن عمیق آنها، و یگانه طریق فراموشی شدید چیزها، یادآوری عمیق آنهاست.
«پس هیچکاری نمیشه برای تغییر زمان حال انجام داد؟» مونجی کادوکورا با کنجکاوی سرش را کج کرد و یک گلبرگ شکوفهی گیلاس از لابهلای موهای خاکستریاش روی زمین افتاد. زیر نور کم لامپهای حبابدار که تنها نور کافه بود، صورتش را تقریبا به دفترچه یادداشتش چسبانده بود و به آن نگاه میکرد.
توشیکازو کاواگوچی با روایتی گرم و زیبا به این موضوع میپردازد که رها نکردن گذشته چگونه آینده را متأثر میکند و از خواننده میپرسد: اگر هیچ چیز زمان حال را تغییر ندهد، باز هم حاضری به گذشته سفر کنی؟
توشیکازو کاواگوچی با روایتی گرم و زیبا به این موضوع میپردازد که رها نکردن گذشته چگونه آینده را متأثر میکند و از خواننده میپرسد: اگر هیچ چیز زمان حال را تغییر ندهد باز هم حاضری به گذشته سفر کنی؟