رمان سوییت فرانسوی در طرح اولیه خود یک رمان پنج بخشی بود که ایرن نمیروفسکی در جریان تلاش دو سالهاش برای فرار از دست نازی ها بههمراه همسر و دو دختر خردسالش، موفق شد فقط دو بخش از آن را به سرانجام برساند
به زودی مجبور میشد فکر دیگری بکند،چون آن دخمه رسما کلنگی و غیر قابل سکونت اعلام شده بود،به زودی مجبور میشد کمر همت ببندد و خوردن و نوشیدن و خوابیدن و پوشیدن و در آوردن لباس را در محیطی کاملا بیگانه آغاز کند.
متن حاضر هم برای خوانندگان آثار داستایفسکی و هم برای مخاطبان تفکر کریستوا اثری روشنگر و قابل اعتنا است و تو گویی به سفری در جهان و حیات ذهن بدل می گردد.
این کتاب نشان می دهد که ابتذال هایدگر نه از اندیشه هستی ، بلکه از اندیشه ی تاریخ تقدیر یکتا و تمنای پرشور یک «سرآغاز جدید» نشأت می گیرد؛ افتتاح بنیادگذاری و هستن در امر آغازین که همانا وسوسه ی دیرین متافیزیک است.