نسیمی از سمت رودخانه روی صورتش میوزید دستش را توی آب برد میخواست با دست آب بنوشد که زنی از رودخانه بیرون آمد قطره های آب از بدنش روی زمین می چکید و ساق پاهایش مثل آیینه میدرخشیدند.
زندانبان داستان فراموش شدگانی است که به مرگ خودشان راضی شدهاند. هر محکوم و زندانبانی که پایش به دوستاق میرسد فراموش میشود و محکوم به فراموش کردن است.
کتاب زنی که اتفاقا منم شامل ده داستان کوتاه است . به مسائل اجتماعی و آسیبشناسی آن، نقد باورهای خرافی از منظر روایت با زبانی قصه گو و جذاب میپردازد. اغلب داستان های این مجموعه ساختار ادبی قوی و مستحکمی دارند و از عناصر داستانی به خوبی بهره بردهاند. تنوع فضاهای داستانی، نثر پخته و و عاری از پیچیدگیهای غیر ضرور، دیالوگهای متناسب با بافت قصه این کتاب را به اثری خواندنی تبدیل کرده و در نهایت تجربهای متفاوت را برای مخاطبان رقم میزند.
هنرمند همیشه پارهای از خودش را در اثر جاودانه میکند؛ کلمه، تصویر، هرآنچه که از خود دارد. تردید را برای کشیدن طرح کنار گذاشتهام. میدانم امپراتور با دیدن این طرح چنان خشمگین میشود که اوّلاً مثل گاو خشمگین نعره میکشد، ثانیاً ...
هاينريش بل برای شرح زندگی نامه لنی که شخصيت اصلی داستان است ابتدا از زمان حال و از 48 سالگی لنی آغاز می کندو پس از شرح بسياری از خصوصيات او در اين سن به گذشته می رود وسيری بلند در گذشته و خاطرات دور زندگی او دارد.