این کتاب داستان پسری به نام محجور است که پیش یک مرد روحانی کار میکند. برای او حاجی همه چیز است. حرفش حکم تمام کننده است. او برای پولی که نیاز دارد تصمیم میگیرد کاری انجام دهد. کاری که چندان قانونی نیست، از طرفی دیگر داستان دختر و پسری به نام اسماعیل و سورمه را میخوانیم که همدیگر را دوست دارند اما پدر سورمه به شدت خشن است و رفتار بدی دارد، داستان این آدمها کمکم به هم گره میخورد.