در این رمان، مک فادن خط باریک بین عشق و کنترل را بررسی میکند و نشان میدهد که چگونه روابط بهظاهر بیگناه میتوانند به سرعت به چیزی بسیار شوم تبدیل شوند.
فرسکیتا کاراسکو دختری است که در شانزده سالگی موهبتی جادویی مییابد. زنان خانواده او صاحب جعبهای چوبی و اسرارآمیز هستند که از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. محتوای این جعبه برای هر دختری که طی مراسمی اسرارآمیز آن را دریافت میکند. متفاوت است.
در پنج داستان گالری امیال بشری، تلخی و تباهی این روزگار هم جریان دارد، با این همه پایان آنها رو به روشنایی و امید است و روایت سرخوشانهی نویسنده باعث شده که فضای داستانهای کتاب عبوس و تیره نباشد.