در لابهلای این گفتوگوهاست که اندیشههای ژرف فلسفی، روانشناختی، و جامعهشناختی نویسنده مجال ظهور و بروز مییابند. از خواندن این رمان هم لذت فراوان بردم و هم معرفت فراوان اندوختم. خواندناش را قویا توصیه میکنم و چشم به راه آثار دیگر نویسنده میمانم.
چارلی، مردی است که زندگی اش را اعتیاد به الکل و افسوس های گذشته در هم شکسته و حالا پس از رسیدن به آخر خط، به خانه ی قدیمی اش بازمی گردد و مادرش را، که هشت سال پیش مرده بود، سالم و سرحال در خانه می یابد....
اوینار و فرزان عاشق هم میشوند، بیاینکه بدانند این عشق نه تنها مرهمی بر جراحت التیامنیافتهی عزیزانشان در روزگارانِ دور نخواهد بود که سرِ زخمها را بازتر کرده و رنجشهای کهنه اما...