لیسا سی نویسندۀ آمریکایی چینی تبار و سرشناس در کتاب جزیرۀ زنان دریایی به زندگی شماری از زنان غواص کره ای در یکی از جزیرههای دورافتادۀ این کشور میپردازد
آقا، اگر جوانکی خوشسیما بودم، هیچیک از این مصائب بر سرم نازل نمیشد. زنان تنها وقتی سخن مردی را باور میکنند که کلمهی "عشق" را در یکیک جملات خود فرو کردهباشد. آنوقت است که به پرواز درمیآیند، به اینسو وآنسو میجهند، از جان مایه میگذارند.
کتاب داستان ژلتکوف، یک کارمند تلگراف معمولی را روایت میکند که عمیقاً عاشق پرنسس ورا شینا، زنی از طبقه بالای جامعه، میشود. این عشق یک طرفه، اگرچه برای ورا در ابتدا آزاردهنده است، اما برای ژلتکوف مقدس و تغییرناپذیر است.
جایی که به هیچکس اعتمادی نیست و آدمی که کنارت نشسته و شام میخورد، هر لحظه امکان دارد دست از خوردن گوشت درون بشقابش بردارد و گوشت تن خودت را به نیش بکشد.
کارآگاه تس هارلو نیز با مشکلی دستوپنجه نرم میکند که گره آن تنها به دست روکر باز میشود؛ یافتن راهی برای ورود به درون ذهن یک آدمکش. قاتل مقلدی که جا پای پدر روکر گذاشته و در کمین طعمههای جدید است.
تسلیناپذیر گویی سایه یک رمان است و راوی آن در این عالم غرق در سایه گم است. سرتاسر داستان تلاش راوی است برای روشنتر کردن رازی که به نظر دهشتناک میآید، اما از آغاز تا به آخر رمان این عدم قطعیت است که بر خط به خط اثر سایه افکنده است.