مائل نمیداند که سفرش به کاتماندو و صعود به پناهگاه آناپورنا همراه با راهنمای متبحرش، شروع یک ماجراجویی جذاب خواهد بود. این سفر، چگونگی رویارویی با خود واقعی و راز شادی درونی را به او میآموزد.
اگر کک و مک ها از صورت کسی فرار کنند، میشود پیدایشان کرد؟ اگر رنگ توکا سیاه باشد، میتواند دوست پیدا کند؟ اگر سوراخ جوراب خیلی خیلی بزرگ شود، چه میشود؟
سربازرس پلیس استانبول مرد کهن کار رمانهای او با خبر کشف جسدی در محل بازی کودکان در پارکی در استانبول با تیمش از جمله زن جرمشناس زیبای گروه عازم آنجا میشود. جنازه در زمین ماسه رها شده.
این داستانی از یک مرد درونگرا است. او برای همدورههای خود یک پادشاه بزرگ بود، یک افسانه در دوران زندگی خود. و میراثی خارقالعاده به جا گذاشت؛ یک بریتانیای جدید.
یک چشمم مدام به نقشه اسرائیلی بازشده بر صندلی کناری است چون میترسم لابهلای مناظر گم شوم، مناظری که با دیدن این همه تغییراتشان به شدت با آنها احساس بیگانگی دارم.