سایلاس فرصت این را می یابد که تغییری در زندگی خود ایجاد کند. سرنوشت او و اپی، دختر کوچکی که به فرزندخواندگی می پذیرد، با پسر کدخدا، گادفری کاس، در هم می آمیزد چرا که گادفری نیز مانند سایلاس، اسیر گذشته ی خود است.
ترس همیشه باقی میماند. آدم شاید بتواند بر هرچیزی در درون خود غلبه کند. عشق و نفرت و باور و حتی تردید را هم میتوان در دل از میان برد اما هر کس تا زمانی که به زندگی چنگ میزند نمیتواند وحشت را از دلش بیرون کند...