داستایفسکی انگار چیزی یادش آمده باشد گفت: «نمایش در سه پرده:داستان چند مسافر که باهم به پتروآباد می آیند.خودشان را رند و حقه باز و معرکه بگیر می دانند.
دوستی نداشتم .«آدم هایی بودند که از یکدیگر پیشی بگیرند تا به تو نزدیک شوند.» از زندگی و همه بریده ، گریزان از آدم ها ، با دنیا قهر بودم ،با عالم و آدم سرجنگ داشتم .
از مغازه اوستا گری همیشه بوی دود و لحیم جوشکاری می آید و نفس آدم را تنگ می کند. برای همین از بابا ممد می پرسم. بابا ممد بازارچه به این بزرگی چرا همیشه این جا می شینی؟
در این کتاب کوشش برآن است که با محور قرار دادن اهمیت موضوع کارآمدی ،سمت و سویی یکپارچه و همگن برای ارتقا قابلیت های چندجانبه یک هنرجوی نوجوان موسیقی ارائه شود.