راوی رمان ماه زدگان از روی تفنن و بی مبالاتی در بزنگاهی به سوال مرد مجنونی که وسواس مذهبی دارد پاسخ مثبتی میدهد...

ارتش معیری ها بسیج شده بودند که برای اولین بار در طول تاریخ خاندان، همه با هم به شکلی یکسان و متحد و رسما مانند یک گروه هم خوان، بدون هیچ گونه کم و زیادی مقابل کارآگاه و دستیارش صف آرایی کنند

داستان برادر و خواهری است که یک روز لب پنجره نشسته اند و خواهر آرزو می کند که ای کاش کبوتری می شد و می توانست پرواز کند

در شعر شاعران عرفانی بخش پلید نفس (نفس اماره) زن شمرده شود...

رئالیسمی که در دل خود علاوه بر روایت فرو افتادن آدم‌ ها، درگیر نمایش هولناک و گاه جبری زندگی دیگران و خُرده‌ شخصیت‌ها نیز هست...