سرنوشت گیتار، به طور عجیبی به سرنوشت تودههای ستمکش شباهت دارد که در کشاکش زمانه، علیرغم تمام افت و خیزها رو به تعالی و در نبرد برای اثبات خالیت خود هستند.
داستان این رمان به رشد عاطفی قهرمان کتاب، الیزابت بنت، میپردازد. الیزابت در روند اتفاقات، به نادرستی تصمیمات عجولانه پی میبرد و فرق بین چیزهای اضافی و ضروری در زندگی را میآموزد.