سرگذشت سگی گرگی به نام باک، که پس از خدمت به ارباب ها، وفاداری ها و نوازش دیدن ها و رنج بردن ها در خود کششی به محیط جنگل احساس میکند و تنها به عشق ارباب مهربانش است که میان آدمیان میماند.
حادثه غریبى وقتى در یکى از نواحى مسکو واقع شد و دادستان محکمه دادگسترى ناحیه محلى در نواحى سن پترزبورگ آن را براى تولستوى حکایت کرد. چگونگى آن سرگذشت طبع وقاد و ضمیر فروزان آن حکیم اخلاقى را چنان برانگیخت که آن را به صورت افسانه و رمان درآورد و به آن نام رستاخیز نهاد.
«سلاخخانهی شمارهی پنج» روایتی است پستمدرن از بخشی از زندگی خود ونه گات. او که بهعنوان سرباز ارتش آمریکا در جنگ جهانی دوم اسیر آلمانیها شد و در شهر تاریخی درسدن زندانی.