رمان "کیمیاگر"، داستان اسرارآمیز پسری چوپان و آندلسی به نام سانتیاگو را روایت میکند که رویای یافتن گنج را در سر میپروراند. او به همین منظور پا به سفر میگذارد اما دست سرنوشت، گنجی به مراتب باارزشتر و واقعیتر از تصور او را بر سر راهش قرار میدهد...
رمان "پیرمردی که داستانهای عاشقانه میخواند"، نوشتهای است در ستایش هماهنگی با طبیعت و زندگی در کنار طبیعت نه علیه طبیعت. رمانی است در ستایش عشق میان انسانها و دیگر ساکنان زمین؛ درختان و حیوانات که به اندازهی انسان حق زیستن بر این کره خاکی دارند.