باران
بر سرمه حجازی چشمانت می بارد.
و من در میان میدان کنکورد
سراسیمه
بر جا می ایستم.
پاریس
همراه با من
سراسیمه وار
مضطربم می سازد.
حکومتی سقوط می کند،
و حکومتی تازه می آید.
مجلات فرانسوی
از پیشخان روزنامه فروشی
و رومیزی ها
از میز قهوه خانه ها
به پرواز در می آیند.
و گنجشکان
از چشمان عربی ات،
پناهندگی می گیرند.