در واقع، اگر سرگرد دوور پیر بهطور غیرمنتظره در مسابقات تانتون نمرده بود؛ جیم اصلا به مدرسه آقای ترزگود نمیآمد. او وسط ترم، بدون مصاحبه آمد. اواخر ماه مه بود ولی از وضع هوا اصلا نمیشد این را حدس زد. او از طریق یکی از آژانس های مشکوکی که تخصص شان تأمین جانشین معلمان برای مدارس پیشدانشگاهی بود، برای ادامه کار تدریس دوور پیر معرفی شد، تا زمانی که آدم مناسبی پیدا شود. ترزگود به اتاق معلمان گفت: «یک زبانشناس»، «یک اقدام موقتی»، و با حالتی دفاعی کاکلش را از پیشانی کنار زد: «پریدو» او اسم را هجی کرد: «پ ـ ر ـ ی ـ د ـ ...» زبان فرانسه یکی از موضوعاتی نبود که ترزگود تدریس میکرد، در نتیجه او به تکه کاغذی که در دست داشت نگاهی انداخت: «ـ و اسم کوچک: جیم. فکر میکنم او تا ماه ژوئیه مشکل ما را خیلی خوب حل کند.»